.
                   





آرزوي من اين است

آرزوي من اينست توي عصر طوفاني قانعم كني جوري كه هميشه مي ماني آرزوي من اينست كه تو مال من باشي غير ممكن ممكن،تو محال من باشي آرزوي من اينست با دو بال جادويي روي چشم تو باشم مثل نور ليمويي آرزوي من اينست بين اين همه انسان نيت تو من باشم توي فال با فنجان آرزوي من اينست كه تو مثل يك سايه سر پناه من باشي لحظه تر گريه آرزوي من اينست نرم و عاشق و ساده همسفر شوي با من در سكوت يك جاده آرزوي من اينست كه تو ساز من باشي من نياز تو باشم،تو نياز من باشي آرزوي من اينست هستي تو من باشم لحظه هاي هشياري مستي تو من باشم آرزوي من اينست تو غزال من باشي تك ستاره روشن در خيال من باشي آزروي من اينست در شبي پر از رويا پيش ماه و تو باشم تا سحر لب دريا آرزوي من اينست در تولدي دوم مثل مِه شوم در تو با همه وجودم گم آرزوي من اينست از سفر نگويي تو تو هم آرزويي كن،اوج آرزويي تو آرزوي من اينست مثل ليلي و مجنون پيروي كنيم از عشق،اين جنون بي قانون آرزوي من اينست زير سقف اين دنيا من براي تو باشم تو براي من تنها

نگاه

من ميگم بهم نگاه كن تو ميگي كه جون فدا كن من ميگم چشمات قشنگه تو ميگي دنيا دو رنگه من ميگم دلم اسيره تو ميگي كه خيلي ديره من ميگم چشمات و واكن تو ميگي من و رها كن من ميگم قلبم رو نشكن تو ميگي من مي شكنم من ؟ من ميگم دلم رو بردي تو ميگي به من سپردي ؟ من ميگم دلم شكسته است تو ميگي خوب ميشه خسته است من ميگم بمون هميشه تو ميگي ببين نمي شه من ميگم تنهام مي ذاري تو ميگي طاقت نداري من ميگم تنهايي سخته تو ميگي اين دست بخته من ميگم خدا به همرات تو ميگي چه تلخه حرفات من ميگم كه تا قيامت برو زيبا به سلامت من ميگم خدا به همرات تو ميگي چه تلخه حرفات من ميگم كه تا قيامت برو زيبا به سلامت

ترانه ارديبهشت

زیبا تو که بار مژت یه دنیا رو مات می کنی یه دنیا رو قربونی چشمک چشمات می کنی تو که اگه کسی نخواد با تو مث اینه باشه با داغی لحنن نگات اون مجازات می کنی نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت به عشق تو سرش بالاس ، ترانه ی اردی بهشت زیبا اگه موج صدات ، بلرزه ، رنگ غم بشه از اون طراوت چشات اگه یه ذره کم بشه چیکار می تونم بکنم ، جز اینکه آرزو کنم تمام غصه های تو ، فقط مال خودم بشه نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت به عشق تو سرش بالاس ترانه ی اردی بهشت زیبا کی گفته تو نخوای ، تو کوچه ها بهار میاد وقتی بهاره که جهان با حرف تو کنار بیاد اگه یه غم به هم زده دنیای ارغوانیتو الهی که بره به جاش ، برای من هزار بیاد نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت به عشق تو سرش بالاس ترانه ی اردی بهشت زیبا شاید بگی حالا صحبت دیوونگی نیست اما می گم بی عشق تو اسم چیزی زندگی نیست دریای طوفان زرده تو ببینمو چیزی نگم خوب می دونیم من و تو که این رسم پروانگی نیست نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت به عشق تو سرش بالاس ترانه ی اردی بهشت زیبای من دنیای ما طلوع داره ، غروب داره نقشه ی سرنوشتمون ، شمال داره ، جنوب داره تو اونا که پشت نقاب ، از نسل دور آدمن هم آدمای بد داره ، هم آدمای خوب داره نبینمت یه وقت بشی تلسیم دست سرنوشت به عشق تو سرش بالاس ترانه ی اردی بهشت زیبا نگین عشق تو، صد تا طبق جواهره یه قایق بادی داره پر از نگاه و خاطره میون این شهر غریب ، با چهره های آشنا یکی می میره واسه تو که یه جورایی شاعره نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت به عشق تو سرش بالاست ترانه ی اردی بهشت زیبا با یک چکه غمت ، می ریزه هفت تا آسمون می شکنه از غصه ی تو ، یه بار دیگه رنگین کمون نمی دونم که خزون نشسته رو کدوم گلت می خوای بهم نگی ، نگو اما همینجوری نمون نبیمنت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت به عشق تو سرش بالاس ترانه ی اردی بهشت یه عمریه تو میدونا چشما به تو خیره می شه با رنگ روشن نگات ، روز همه تیره می شه قصه ی هر کس که به تو بد کنه و خوب نباشه حکایت مجرمی که دایم تو زنجیر ، می شه نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت به عشق تو سرش بالاس ترانه ی اردی بهشت زیبا جای تو ، آسمون بارید و کلی خالی شد ما هم از این غصه ی اون ، دلش گرفت ، هلالی شد دخترکی که زندگیش با رؤیای تو می گذره دچار کابوس بد و خط خطی و خیالی شد نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت به عشق تو سرش بالاس ترانه ی اردی بهشت زیبا به جون همه چیم ، آره جون خودت قسم بدون لبخند تو من به هیچ جایی نمی رسم به خاطر خود خودت ابرو یه کم کنار بزن بذار که ماه طلوع کنه از چش مثل هیچکسم نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت به عشق تو سرش بالاس ترانه ی اردی بهشت زیبا جونم خوشم باشی نمی شه باز از تو نوشت چه برسه به اینکه نه ، بگذریم از خیال زشت نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت به عشق تو سرش بالاس ترانه ی اردیبهشت

زير درخت آرزو

می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه من باشم و تو باشی یک شب مهتابی باشه می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری می خوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم می خوام شبا عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی از تو کتاب زندگیم یه حرف رنگی بخونی امشب می خوام برای تو یه فال حافظ بگیرم اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرم امشب می خوام تا خود صبح فقط برات دعا کنم برای خوشبخت شدنت خدا خدا خدا کنم امشب می خوام رو آسمون عکس چشات رو بکشم اگه نگاهم نکنی ناز نگاتو بکشم می خوام تو رو قسم بدم به جون هر چی عاشقه به جون هر چی قلب صاف رنگ گل شقایقه یه وقتی که من نبودم بی خبر از اینجا نری بدون یه خداحافظی پر نزنی تنها نری یه موقعی فکر نکنی دلم واست تنگ نمیشه فکر نکنی اگه بری زندگی کمرنگ نمیشه اگه بری شبا چشام یه لحظه هم خواب ندارن آسمونای آرزو یه قطره مهتاب ندارن راستی دلت میآد بری بدون من بری سفر بعدش فراموشم کنی برات بشم یه رهگذر اصلا بگو که دوست داری اینجور دوست داشته باشم اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا کاشته باشم حتی اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه چهره تو یادم می آد وقتی که بارون می زنه ای کاش منم تو آسمون یه مرغ دریایی بودم شاید دوسم داشتی اگه آهوی صحرایی بودم ای کاش بدونی چشمات و به صد تا دنیا نمی دم یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمی دم به آرزوهام می رسم اگر که تو پیشم باشی اونوقت خوشبخت میشم مثل فرشته ها تو نقاشی تا وقتی اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه هوای رفتن که کنی مرگ گلهای مریمه نگام کن و برام بگو بگوی می ری یا می مونی بگو دوسم داری یا نه مرگ گلهای شمعدونی نامه داره تموم میشه مثل تموم نامه ها اما تو مثل آسمون عاشقی و بی انتها

ماجراي يك عاشقي

به روی گونه تابیدی و رفتی مرا با عشق سنجیدی و رفتی تمام هستی ام نیلوفری بود تو هستی مرا چیدی و رفتی کنار اتظارت تا سحر گاه شبی همپای پیچک ها نشستم تو از راه آمدی با ناز و آن وقت تمنای مرا دیدی و رفتی شبی از عشق تو با پونه گفتم دل او هم برای قصه ام سوخت غم انگیزست توشیداییم را به چشم خویش فهمیدی و رفتی چه باید کرد این هم سرنوشتی ست ولی دل رابه چشمت هدیه کردم سر راهت که می رفتی تو آن را به یک پروانه بخشیدی و رفتی صدایت کردم از ژرفای یک یاس به لحن آب نمنک باران نمی دانم شنیدی برنگشتی و یا این بار نشنیدی و رفتی نسیم از جاده های دور آمد نگاهش کردم و چیزی به من نگفت توو هم در انتظار یک بهانه از این رفتار رنجیدی و رفتی عجب دریای غمنکی ست این عشق ببین با سرنوشت من چها کرد تو هم این رنجش خکستری را میان یاد پیچیدی و رفتی تمام غصه هایم مقل باران فضای خاطرم را شستشو داد و تو به احترام این تلاطم فقط یک لحظه باریدی و رفت ی دلم پرسید از پروانه یک شب چرا عاشق شدی در عجیبی ست و یادم هست تو یک بار این را ز یک دیوانه پزسیدی و رفتی تو را به جان گل سوگند دادم فقط یک شب نیازم را ببینی ولی در پاسخ این خواهش من تو مثل غنچه خندید و رفتی دلم گلدان شب بو های رویا ست پر است از اطلسی های نگاهت تو مثل یک گل سرخ وفادار کنار خانه روییدی و رفتی تمام بغض هایم مثل یک رنج شکست و قصه ام در کوچه پیچید ولی تو از صدای این شکستن به جای غصه ترسیدی و رفتی غروب کوچه های بی قراری حضور روشنی را از تو می خواست تو یک آن آمدی این روشنی را بروی کوچه پاشیدی و رفتی کنار من نشتی تا سپیده ولی چشمان تو جای دگر بود و من می دانم آن شب تا سحرگاه نگارن را پرستیدی و رفتی نمی دانم چه می گویند گل ها خدا می داند و نیلوفر و عشق به من گفتند گل ها تا همیشه تو از این شهر کوچیدی و رفتی جنون در امتداد کوچه عشق مرا تا آسمان با خودش برد و تو در آخرین بن بست این راه مرا دیوانه نامیدی و رفتی شبی گفتی نداری دوست من را نمی دانی که من ن شب چه کردم خوشا بر حال آن چشمی که آن را به زیبایی پسندیدی و رفتی هوای آسمان دیده ابریست پر از تنهایی نمنک هجرت تو تا بیراهه های بی قراری دل من را کشانیدی و رفتی پریشان کردی و شیدا نمودی تمام جاده های شعر من را رها کردی شکستی خرد گشتم تو پایان مرا دیدی و رفتی

منه ديوونه رو باش

من دیوونه رو باش که نفهمیدم تو بی رحمی تمام مشکلم اینه که حرفامو نمی فهمی منو باش که نفهمیدم تو بی ذوقی بی احساسی دروغ بود اینکه می گفتی تو هم محو گل یاسی من دیوونه رو باش که شکستم با شکست تو تو چه مردابی افتادم یه عمره با دو دست تو من دیوونه رو باش واسه تو گریه می کردم تو رو باش که نفهمیدی تو شعرم گم شده دردم من دیوونه رو باش که به پای چشم تو سوختم ولی بعد یه کم بازی تو با من بد شدی کم کم من دیوونه رو باش که واسه عهدت قسم خوردم باهات موندم ، باهات ساختم ، واست سوختم ،‌واست مردم من دیوونه رو باش که بهاخمای تو خندیدم همش یک گل تو باغچم بود اونم آخر واست چیدم من دیوونه رو باش که به خوبیم عادتت دادم شکستی قلبمو اما ندیدی رنگ فریادم من دیوونه رو باش که واست روزامو سوزوندم خوشی رو تو خودم کشتم ، ولی با چشم تو موندم من دیوونه رو باش که کشیدم ناز چشماتو چه قد تلخه بدون تو ، چه قدر سخته برام با تو من دیوونه رو باش که خیال کردم تو مجنونی تو حتی اسم مجنونم ، نه آوردی ،‌ نه می دونی من دیوونه رو باش که قد دنیا دوست دارم نه اما من دوست داشتم حالا که از تو بیزارم من دیوونه رو باش که واست خوندم چه قد ساده تو حرف عاشقونم رو شنیدی ، حاضر آماده من دیوونه رو باش که نشستم منتظر ،‌رسوا زدی تو زیر قولاتو ، گذاشتی باز منو تنها منو باش که نفهمیدم منو دیگه نمی خواستی چه قدر دیوونه ای راستی ،‌چه قد دیوونه ام راستی منو باش که با یه آهنگ می خواستم مهربونتر شم زدی تیر و توی ذوقم نداشتی حوصله بازم من دیوونه رو باش که تو رو عاشق حساب کردم چه قدر دیوونه تر چون باز ، تو رو اینجا خطاب کردم من دیوونه رو باش که ،‌درسته خیلی دیوونم جهنم می رم اما نه ، کنار تو نمی مونم اینم یه نامه ی ابری ، به امضای یه دیوونه فقط بیچاره اون کس که ، یه عمر با تو می مونه

بيا باشه

می خوام یکی رو بکشم ، چشاش مث شما باشه قاش چشم شما ، فقط باید خدا باشه من می دونم نمی دونید چقدر شما رو دوس دارم کم کمش فکر می کنم قد ستاره ها باشه من شنیدم می خواین از عشقتون دس بکشم واسه یه عاشق می تونه این بدترین بلا باشه من می دونم اونکه می خواین باید چیا داشته باشه چشاش باید سبز و موهاش رنگ خود طلا باشه اما می خوام واسه یه بار جای شما نظر بدم کاش به جای اینا یه کم عاشق و مبتلا باشه من همیشه تو رؤیاهام سوالی از شما دارم چرا می خواین دسای من از دساتون جدا باشه ؟ راستش می ترسم ولیکن ، شما کسی رو دوس دارین ؟ الهی که تصورم واسه آره ، خطا باشه الهی که یه روز بگید دوسم دارید حتی یه کم تنها تقاضام از خدا ،‌شاید همین دعا باشه انقد دلم می خواد یه بار بهم بگید کجا بودی ؟ بگم که جز پیش شما دل می تونه کجا باشه آخر یه شب جواب دادید به نامه های بارونیم مثل شما فقط می شه تو شهر قصه ها باشه شاهزاده ی رویاهای نقره ای و خیس شبام شما سفیدید ، همه ی دنیا باید سیا باشه کوه بلند بیستون ،‌ با هفت تا طاق آسمون باید پیش چشم شما بشکنه ، خم شه ، تا باشه صدای نازتون داره ، قلب منو می لرزونه مگه می شه این لرزیدن فقط مال صدا باشه ؟ یه جور تو قلبم اومدید که راه برگشت ندارید فکر می کنم این اومدن فقط کار خدا باشه یه عصر پاییز بذارید سر بذارم رو شونتون بذاید این دیوونتون مثل پرنده ها باشه دیگه گذشته از جنون ، رد شدم از دیوونگی یقین دارم که جام باید توی بیابونا باشه پشت در قلب شما ،‌ نشستم و در می زنم خدا کنه واسه من ، دیوونه اونجا باشه به چشمای دریاییتون ، یه کم دقیق نگا کنید شاید یه ماهی اونجاها تو عالم شنا باشه نگاتون آخر منو کشت به هر کی که دیدید بگید بذارید اسمم لااقل جز دیوونه ها باشه دیوونه ای که واستون عمرشو ، جونشو گذاشت تا که یه بار بهش بگید من می خوامت بیا باشه

ابتداي صفحه